در حدود سال چهل و دو هجری شمسی نیمی، از دین ایشان به سبب جامه عمل پوشاندن به سنت خاتم پیامبران ( صلی الله علیه و آله ) کامل می گردد.
استاد در این باره می فرمودند : « یک روز عصر به مسجد شاه سابق رفتم تا آن نماز مستحبی که مربوط به طلب تزویج است را بخوانم. اول در حوض مسجد وضویی با دقت و تأمل خاصی گرفتم بعد به شبستان مسجد رفتم و آن دو رکعت نمازی را که روایت است موقع اراده تزویج و قبل از تعیین همسری خاص خوانده شود، بجا آوردم که بعد از نماز دعایی دارد به این نحو :
بار خدایا! بدرستی که می خواهم ازدواج کنم پس مقدّر بفرما برای من از میان زن ها آن زنی را که عفیف ترین و با حیا ترین آنها باشد و نگهدار ترین برای من در جان و دل خود و پاسدار مال من باشد. بیشترین روزی را از میان همه ی زنها داشته باشد و با برکت ترین زنها باشد و مقدّر فرما برای من فرزندی پاک که او را جانشین شایسته در زندگی من و پس از مرگ من قرار دهی!
و این دعا را به پیشگاه پروردگار خواندم و از مسجد بیرون آمدم و به قدری قلبم مطمئن شده بود که خیال می کردم هر لحظه همسر دلخواهم بدان نحوی که در دعا آمده بود به سویم می آید. همان روز ( سبحان الله ) جناب آقای دکتر هوشمند که من در مطب ایشان در تزریقات و پانسمان کمک می کردم و همانجا سکنی داشتم و ایشان جنبه پدری و لطف بسیار بر گردن من داشتند به من گفتند : آقای خاتمی شما ازدواج نمی کنید ؟ گفتم : اگر مورد مناسبی باشد چرا ازدواج نکنم. گفتند : یکی از دوستان ما حاج آقا نجفی که از علما هستند برای معالجه چشم خود به اینجا آمده بودند به من فرمودند : اگر مورد خوبی برای صبیه ما می شناسی معرفی کن. شما به ذهنم آمدید. اگر مایل باشید به خواستگاری برویم.
یعنی دقایقی بیش از توسل استاد جوان به درگاه الهی نگذشته بود که خدایش دعایش را جامه اجابت پوشانید و همسری را که آرزوی دیرینه سید مرتضی متقی و جوان آن روز بود برای او می خواست که مقدّر بفرماید چنانچه در مخیّله ایشان همسری از سلاله سادات با تقوا ترین، عفیفه ترین و پاسدار ترین زنها بود. همسری که بتواند در سختی ها و مشکلات بهترین همسر داری و اولاد داری و خانه داری و آبرو داری و از همه مهم تر حفظ کرامت خانه علم و ادب و نشر مکارم انبیای الهی را به نحو احسن پاس بدارد و مجاهدت بزرگ بنماید.
و گفته شده که هر کجا مردی بزرگ می بینید در کنار او همسری بزرگ نیز انیس و یاور او بوده تا چنین مردی توانسته است به ثمر بنشیند.
حجت الاسلام و المسلمین حاج سید محمد نجفی متولد نجف اشرف و تحصیلات خود را در کنار حرم علوی ( علیه السلام ) و نیز در مشهد مقدس گذرانده بود و در آن زمان در تهران سکونت داشته و به صفا و کرم خاصی معروف بوده است و بسیاری از مساجدو اماکن خیریه تهران و مشهد به دستان با برکت ایشان بنا شده بود، اخلاق والای ایشان هنوز هم جزء خاطرات شیرین حضرت استاد است.
از اینجا به بعد زندگانی حضرت استاد، صفحه بلکه صفحات جدیدی را در خود جای می دهد که سید مرتضی، طلبه جوان آن روز به دامادی خانه علم و روحانیت و سیادت قدم می گذارد و تشکیل خانواده خود را در خانه ای آغاز می کند که دختری از سادات حسینی از سلاله ی سید الشهداء حسین بن علی ( علیه السلام ) آن را خانه داری می کند و دقیقا همان که استاد در آمال خود به آن فکر می کرد نصیبش می گردد، دختری که از قبل از بلوغ خود پوشیه بر صورت می زند، سیده ای که تحت سرپرستی پدری عالم و روحانی در خانه درس خوانده و روی غیر از خانه را ندیده است.
پدر سببی حضرت استاد، یعنی پدری که به او همسر داده، عالمی عامل، مقدس و بسیار سنتی و با اخلاقی والا که یارو یاور زندگانی پر مشقت ایشان بوده است.