حدیث روز
پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم): هیچکس حقیقت ایمان را کامل نمی کند مگر اینکه جدال لفظی را رها کند هر چند با او باشد. بحارالانوار ج2 ص 138

پنج شنبه, ۲۸ فروردین , ۱۴۰۴ Thursday, 17 April , 2025 ساعت ×

نویسنده :

شجره نامه
2 سال قبل
نگاهی گذرا به زندگانی فقیه اهل بیت علیهم السلام استاد حاج سید مرتضی خاتمی ...

شجره نامه

شجره نامه حضرت استاد به حسب آنچه نسل در اندر نسل محفوظ مانده چنین آمده : سید مرتضی - سید میرزا - سید فرج الله - سید مهدی - سید حسین - سید محمد - سید ابراهیم - سید محمد - سید کرم علی - سید حسین - سید فضل الله - سید صالح - سید مهدی - سید کرم علی - سید باقر - سید حسین - سید حسن - سید زین العابدین - سید علی - سید مهدی - سید حسین - سید جلال - سید احمد - سید عزالدین - سید فخر الدین - سید محمد - سید احمد - سید طاهر - سید یحیی - سید محسن - حضرت سید محمد - حضرت امام علی النقی ( علیه السلام ).

سیادت و شرافت
2 سال قبل
نگاهی گذرا به زندگانی فقیه اهل بیت علیهم السلام استاد حاج سید مرتضی خاتمی ...

سیادت و شرافت

حضرت استاد ( حفظه الله ) نسل پدری ایشان از سادات میرباقری خوانسار می باشد که به امامزاده سید احمد که واقع در شهر خوانسار است می رسند و از آنجا به چند واسطه به امامزاده سید محمد که در منطقه دجیل در حوالی سامراء واقع است می رسد که سید محمدبن امام علی النقی ( علیه السلام ) معروف به ( سبع الدجیل ) یعنی ( شیر منطقه دجیل ) است. که به قدری مزار ایشان و حضور معنوی و با برکت شان، هیبت و عظمت و وقار دارد که معروف است اهل عراق بعد از حرم حضرت ابوالفضل العباس ( علیه السلام ) از مزار سید محمد بیم و هراس دارند و در طول تاریخ معروف است که هر که کوچکترین نیت سوئی به آن مزار با برکت داشته است، سخت به عذاب و هلاکت دچار شده است . و عجیب مزار ایشان حاجت ها را روا می کند و بسیار مجرب است که حتی از دیر باز بعضی مراجع بزرگ تقلید شیعه برای رسیدن به حوائج خود به ایشان و یا نذربرای مزار حضرت ایشان متوسل می شدند و حاجت روا می گشتند.

والدین استاد
2 سال قبل
نگاهی گذرا به زندگانی فقیه اهل بیت علیهم السلام استاد حاج سید مرتضی خاتمی ...

والدین استاد

والد استاد، مرحوم سیّد میرزا از متدیّنین و مقدّسین و از تجار بوده اند، حضرت استاد درباره پدر خود می فرمایند: ” پدر من هر روز سحر بیدار بود و به عبادت و تهجد اهتمام می ورزید و هر روز صبح به تلاوت قرآن می پرداخت، یک روز از اهل محل که مدتی بیماری صعب […]

قودجان
2 سال قبل
نگاهی گذرا به زندگانی فقیه اهل بیت علیهم السلام استاد حاج سید مرتضی خاتمی ...

قودجان

این نام که معرّب کلمه ( کودکان ) شده است بدین جهت بوده که دو دختر از امام موسی کاظم ( علیه السلام ) در آن محل مدفون هستند و از دیرباز مزار شیعیان دور و نزدیک بوده اند و آن دو امامزاده واجب التعظیم دو دختر بکر بلافاصله ی امام کاظم ( علیه السلام ) یعنی هر دو خواهران امام علی بن موسی الرضا ( علیه السلام ) و فاطمه معصومه ( سلام الله علیها ) می باشند و در سن کودکی مدفون شده اند لذا نام محل، مزین و منور به همین امامزادگان بنام ( کودکان ) از گذشته معروف شده است. تا اینکه مرحوم حضرت آیت الله سید میر کبیر صاحب (روضات الجنات) کلمه کودکان را تبدیل به قودجان می کنند و از آن پس به عنوان قودجان نام می گیرد.

میلاد پر برکت
2 سال قبل
نگاهی گذرا به زندگانی فقیه اهل بیت علیهم السلام استاد حاج سید مرتضی خاتمی ...

میلاد پر برکت

حضرت استاد در دوم محرم سال 1362 هجری قمری مصادف با هجدهم دی ماه سال 1322 هجری شمسی در قودجان در شهر خوانسار دیده به جهان گشودند و چون دومین فرزند خانواده بودند، پس از سید مصطفی که متبرک به نام خاتم الانبیاء والمرسلین ( صلی الله علیه وآله ) بود، نوبت به متبرک شدن خانه به نام نامی وصی پیامبر خاتم، برادر و خلیفه بحق او علی مرتضی ( صلی الله علیهما و آلهما ) می رسید، لذاپدر ایشان نام زیبا و پر رمز و راز ( مرتضی ) را برای فرزند خود انتخاب نمود، باشد که چونان مولا و جد خود مورد رضایت پروردگار خود و نیز مجاهد فی سبیل الله و مبلغ آیین حق و حقیقت باشد.

درسوره قیامت آیاتی است آخر سوره ی قیامته اونهم به خورَند خودش آیات قابل توجه و تکون دهنده ای است. حالا اینارو اگر مثلاً قرآن البته همش حالا اینا که دیگه میفرمایند: اعوذُ بالله من الشیطان الرجیم « أیَحْسَبُ الانسانُ‌ أنْ یُتْرَکَ سُدیً »  همه ردیف همین آیه است…
2 سال قبل
تفسیر بخشی از سوره قیامت ...

درسوره قیامت آیاتی است آخر سوره ی قیامته اونهم به خورَند خودش آیات قابل توجه و تکون دهنده ای است. حالا اینارو اگر مثلاً قرآن البته همش حالا اینا که دیگه میفرمایند: اعوذُ بالله من الشیطان الرجیم « أیَحْسَبُ الانسانُ‌ أنْ یُتْرَکَ سُدیً » همه ردیف همین آیه است…

درسوره قیامت آیاتی است آخر سوره ی قیامته اونهم به خورَند خودش آیات قابل توجه و تکون دهنده ای است. حالا اینارو اگر مثلاً قرآن البته همش حالا اینا که دیگه میفرمایند: اعوذُ بالله من الشیطان الرجیم « أیَحْسَبُ الانسانُ‌ أنْ یُتْرَکَ سُدیً » همه ردیف همین آیه است. آیا انسان خیال میکند که همینطور ولش کردیم؟ سابقاً مثلا یه کسی یه اسبی داشت مثلا یه شتری داشت خب علفش میداد و طویله و بعد نگاه داری و ازش کار میکشید و بعضی وقتهاهم مثلا شتره پیر میشد و دیگه کاری ازش نمیومد طویله رو وامیکردن ولش میکردن، بره هر کجا میخواد بره، حالا علف خورد خورد نخورد نخورد، مُرد؟ زنده موند؟ اینو بهش میگفتن «یترک السدا» یعنی بی جهت همینجوری بی هدف برو. آیا ما همینطور هستیم؟ یعنی ولیم؟ ولیم! نه حسابی، کتابی، خبری، ما یه توجهی خدا میده به ما، که انسان؛ فکر بکن بالاخره خودتو فکر کن « أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَىٰ » برو عقب، برو عقب، برو عقب، برو عقب، تو اون نبودی که یه وقتی یه منی بودی که اِمناء شدی یعنی از کمر یه پدری خارج شدی تو رحم یه مادری رفتی، تو اون نبودی که هممون همینطوریم. حتما اون ننه ای که منو زایده یا هر کسو زاییده قبلا «مِنْ مَنِيٍّ يُمْنَىٰ » حامله شده. فقط یه عیسی بن مریمه که خدا بدون مرد حاملش کرد وَاِلا بقیه و یه یا آدم صفوه الله و حواست، که خدا همینطور خلقشون کرد. خوب بقیه همینطورن دیگه « ثُمَّ کانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّي » تو اون رحم و مقداری بعد به صورت لخته های خون شده بودی! که اونجا همین سوره مؤمنون که داشتیم آخرش رو براتون تفسیر میکردیم، اولش همین بحث میکنه، خلقت انسان رو جلو میاره تو رحم، اوضاع مختلفی رو که داره میفرماد که بله « و لقد خلقنا النطقة الانسان من سلالة من طين » ما از داخل این آب و خاکها مواد غذایی خلق کردیم و با ارتزاق پدر و مادرت که مصرف کردن تو این سیستم بدن نطفه ی تورو از همونا خلق کردیم « ثمّ جعلناه نطفة فى قرار مكين » این نطفه هرجا ریخته میشد نابود میشد ولی یه جایی ریخته شد که در جدار او رحم جذب شد و شروع کرد به تغذیه کردن و تکثیر پیدا کردن بعد تغییرات پیدا کردن فقط رحم زن میتونه نطفه رو انسان کنه « قرار مكين »،« ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً » ما اون نطفه رو اونجا خونِ بسته کردیم « فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً » ما بودیم که اون خونها رو به صورت گوشت جویده شده ای درآوردیم « فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا » ما بودیم که اون گوشتهارو استخوان کردیم « فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا » استخونهارو گوشت روش پوشوندیم، بطوری که بدن درست شد. ولی جزء بدن مادر بود. به او غذا، غذا میخورد جزء او بدن بود. هنوز جزء مثلا اعضای او بود.« ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ » روحتو خلق کردیم و فرستادیم تو این بَدَن،

فرمود( امام رضا علیه السلام ) : اگر کسی بیاد منو زیارت کنه من سه جا میام زیارتش میکنم  چقدر هم احتیاج داریم ما این سه جا رو. تو قیامت سه تا مرحله است از همه ی مراحل سخت تره یکی   « عند تطایر الکتب »  یکی «عند المیزان» یکی «عند الصراط» …
2 سال قبل
زیارت امام رضا ...

فرمود( امام رضا علیه السلام ) : اگر کسی بیاد منو زیارت کنه من سه جا میام زیارتش میکنم چقدر هم احتیاج داریم ما این سه جا رو. تو قیامت سه تا مرحله است از همه ی مراحل سخت تره یکی « عند تطایر الکتب » یکی «عند المیزان» یکی «عند الصراط» …

فرمود( امام رضا علیه السلام ) : اگر کسی بیاد منو زیارت کنه من سه جا میام زیارتش میکنم چقدر هم احتیاج داریم ما این سه جا رو. تو قیامت سه تا مرحله است از همه ی مراحل سخت تره یکی « عند تطایر الکتب » یکی «عند المیزان» یکی «عند الصراط» یه لحظه ای پرونده ها پخش میشه از آسمان، اونوقت « من أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ » اگر فرشته از جلوی روح پرونده رو دست راستش بده این علامت اهل بهشته « وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ » اگه از پشت سر بَدَن دست چپش تمومه کارش. و این دیگه عوض بشو نیست اونجا ها! « مَا يُبَدَّلُ ٱلقَولُ لَدَيَّ وَ مَآ أَنَابِظَلَّم » قواعد اونجا عوض نمیشه ها خیلی حساسه. آقا فرمودن من نامه ی عمل زائرم رو از دست فرشته میگیرم. که اون مأموریت خودشو انجام نده خودم از جلوی رو میدم دست راستش. یکی هم وقتی دارند اعمالو میکشن حسابا تمامه، حالا ریختن حسناتو تو این کفه و سیئات هم اونور و خلاصه قلبام « فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ وَأَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُمُّهُ هَاوِيَةٌ وَمَا أَدْرَاكَ مَا هِيَهْ نَارٌ حَامِيَةٌ » خیلی حساسه آقا فرمودن ترازو رو که براش نسب میکنن، من اونجا هستم. دستمو تو ترازوی حسناتش میزارم و فشار میدم. یکی هم اگه دیگه از اینجا بگذریم تمامه کار که هرکه از پل بگذرد «عند الصراط» اول صراط فرمود دست زائرم رو می گیرم آخر صراط میذارمشو برمیگردم. هرلحظش حساس و خطرناکه. اگه از اینجا رد شیم دیگه یقینا بهشتی هستیم بدون شک. حالا من که فهم و عقلی ندارم یه وقت فکر میکردم اگه آدم سینه خیز روی زمین پُر خار و سنگ ده ها بار دور کره ی زمین بچرخه تا به آقا برسه خدا میدونه می صرفه که هیچی این چیزی نیست مقابل اون. سعادت عبدیته. حالا همین الان پاشیم پیاده بریم با هم بیایم کاری نداره که! ولی خب خدا هم سعادت رو باید نصیب بکنه. اللهم صل علی محمد وآل محمد.

گفتند که بهلول قوم و خویش بود با هارون الرشید به خاطر قوم و خویشیش اون دربونها و کارمندا و ارتشیا و درباریا اذیت نمی کردند، احترام می کردند که هارون یه وقت بدش نیاد بعضی وقتا میومد میرفت خب البته مشهور بود که دیوونه است ما که میدونیم واقعا دیوونه نبود اما خب حالا اونا کاریش نداشتند حالا یه وقت مثلا، نتیجتا گاهی میومد میرفت. این پسر خاله بوده با هارون الرشید. یه دفعه اومد …
5 سال قبل
بهلول و هارون ...

گفتند که بهلول قوم و خویش بود با هارون الرشید به خاطر قوم و خویشیش اون دربونها و کارمندا و ارتشیا و درباریا اذیت نمی کردند، احترام می کردند که هارون یه وقت بدش نیاد بعضی وقتا میومد میرفت خب البته مشهور بود که دیوونه است ما که میدونیم واقعا دیوونه نبود اما خب حالا اونا کاریش نداشتند حالا یه وقت مثلا، نتیجتا گاهی میومد میرفت. این پسر خاله بوده با هارون الرشید. یه دفعه اومد …

. یه دفعه اومد توی دربار همون محلی که هارون میشست و رجال مملکتی میشستند و همون دربار، دربارشاه. منتها عصری بودش مثلا دربار تا دو بعدازظهر بوده دیگه تعطیل میشده تا فردا این کسی نبود اونجا، وقتی تعطیل بشه خوب میرن، هیچ کس نبودش رفت اونجایی که هارون میشست، نشست و شروع کرد به قیافه ای که هارون حرف میزنه گفت: بگیریدش، بکشیدش نمیدونم چه کنیم همینجوری هی داشت دستور میداد. یه کسی، دربونی چیزی، اونجاها داشت جارو میکرد؛ دید سرصدا میاد! چه خبره؟ اومد دید؛ اِه! این رفیق این جا نشسته و هی داره دستور میده، چیز کرد که بابا این رفته اینجا نشسته و چندتا آمدند و بد برخورد کردند باهاش که تو چرا جای هارون نشستی و مثلا؛ ادا در میاری و این بی احترامی است و عصبانی شدن. اونا مثلا خیال کردند این دیگه حق دارن الان بزنندش که اینجوری کرده یک مقدار هم کتکش زدندو، رفت شکایت کرد به هارون که منو اینا زدن و ناراحت بود بله هارون چی کرد که چرا این؟گفتن بابا این بی احترامی کرده رفته جای تو نشسته داره ادای تورو درمیاره ما خب چی شدیم. ناراحت اومدن و اینها خب داشتن مثلا گریه ای میکرد نه از باب زدن، که مثلا آدم کتک خورده گریش خورنده کتکی است که خورده. این دیده گریه دیگه داره میکنه،گفت: حالا چته ناراحتی؟ حالا یه خورده کتک من تنبیهشون میکنم. این که چیزی نیست. گفت: برا کتکها گریه نمیکنم! من به حال تو دارم گریه میکنم! که من به بازی و به مسخره چند لحظه جای تو رو گرفتم چه بازی سرم دراومد. تو که جای موسی ابن جعفر و گرفتی به باطل خدا چه عذابی میخواد تورو بده