حدیث روز
پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم): هیچکس حقیقت ایمان را کامل نمی کند مگر اینکه جدال لفظی را رها کند هر چند با او باشد. بحارالانوار ج2 ص 138

شنبه, ۳ خرداد , ۱۴۰۴ Saturday, 24 May , 2025 ساعت ×
شاگردی محضر آیت الله شیخ علی معصومی (وثوق) ( رحمت الله )
01 تیر 1401 - 23:29
شناسه : 874
بازدید 1911
29
نگاهی گذرا به زندگانی فقیه اهل بیت علیهم السلام استاد حاج سید مرتضی خاتمی ...

حضرت استاد فرمودند: « مرحوم آیت الله شهید سعیدی بسیار اهل مزاح و شوخی با رفقا و دوستان و شاگردان خود بودند . از جهت علمی نیز مجتهدی توانا و صاحب فکر و رأی و هیچ گاه به سرعت اعتراف به علمیت کسی نمی کردند خصوصاً به مجتهد بودن فردی و خیلی در این مسأله […]

ارسال توسط :
پ
پ

حضرت استاد فرمودند:
« مرحوم آیت الله شهید سعیدی بسیار اهل مزاح و شوخی با رفقا و دوستان و شاگردان خود بودند . از جهت علمی نیز مجتهدی توانا و صاحب فکر و رأی و هیچ گاه به سرعت اعتراف به علمیت کسی نمی کردند خصوصاً به مجتهد بودن فردی و خیلی در این مسأله سخت گیر و حساس بودند و در اجتهاد خیلی از کسانی که در حوزه بسیار معروف به فقاهت و اجتهاد بودند، ایشان تردید داشتند، یک شب که در منزلشان بودیم، ایشان با نشاط خاصی که داشتند با آقایان مزاح می نمودند و مجلس گرم بود تا اینکه معلوم شد تازه واردی می آید. ایشان به محض اینکه این شخص را دیدند به سرعت عبا و عمامه شان را پوشیدندو بلند شدند و احترام کردند و دو زانو محضر ایشان نشسته و خیلی با ادب و احترام ویژه ای رفتار کردند و ایشان مطالبی را گفت و مرحوم آقای سعیدی چَشم و چَشم گفتند و آن مهمان بلند شد که برود تا دم در ایشان را بدرقه کردند ما خیلی تعجب کردیم که این چه شخصیتی بوده است با اینکه بعضی بزرگان مجتهدین قم، نزد ایشان می آمدند اما چنین احترامی را کمتر مشاهده کرده بودیم. پرسیدم ایشان که بودند؟ فرمودند: ایشان آقای وثوق هستند و تازه از نجف آمده اند و از ابرز تلامذه ی آیت الله العظمی خوئی ( رحمت الله ) هستند و ایشان فقیه و مجتهد است ».
این اقدام و تمجید از ایشان باعث شد که من طمع کنم که خدمت چنین دانشمندی درس بخوانم، فردا ایشان را پیدا کردم و به ایشان عرض کردم که من می خواهم خدمت شما درس بخوانم آیا اذن می فرمایید؟ در همان کوچه که ایستاده بودیم ایشان با تسبیح استخاره کرد، بعد پرسید که چه خوانده ای ؟ گفتم؛ ادبیات و مقداری فقه و کتاب معالم را خوانده ام. فرمود: فردا به مسجد بیا تا درس را شروع کنیم.
ایشان خیلی با وقار و هیبت خاصی بود و جواب استخاره را نفرموده بود ولی معلوم شد که خوب آمده بود.
بعد فهمیدم که ایشان به دعوت آیت الله العظمی گلپایگانی از نجف به ایران آمده اند تا حوزه درس مهمی در تهران ایجاد کنند و ایشان هم مباحث آیت الله سید محمد باقر خوانساری (مدظله) فرزند آیت العظمی سیدمحمد تقی خوانساری بوده و از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی ( رحمت الله ) در قم بوده اند بعد به نجف عزیمت کرده و با اینکه مجتهداً وارد نجف شده بودند، مع ذلک بیست و هفت سال محضر آیت الله العظمی حکیم ( رحمت الله ) و آیت الله العظمی خوئی ( رمت الله ) تلمذ نموده بودندو شخصیت بسیار کامل و والایی از جهت فقاهت و تسلط بر فقه و اصول و حدیث و رجال داشتند.
درس مدتی در مسجد برقرار بود آنگاه به منزل ایشان منتقل شد و تا پانزده سال بنده صبح ها و عصرها نزد ایشان تلمذ کردم که خود ایشان فرمودند: دیگر درس کافی است و شما نیازی به تدریس من ندارید و شما اعلم از من شده اید».